نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

963
نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌ :
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.

به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.
سیّدعلی خامنه‌ای
۸ آذر ۱۳۹۴

پیش از این نیز، رهبر انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال گذشته در پی وقوع حوادث تروریستی در فرانسه و به تبع آن موج اسلام‌هراسی، نامه‌ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی نوشته بودند.

 

————————————————————————————————————————————————————-

The bitter events brought about by blind terrorism in France have once again, moved me to speak to you young people.

In the Name of God, the Beneficent, the Merciful

To the Youth in Western Countries,

The bitter events brought about by blind terrorism in France have once again, moved me to speak to you young people.  For me, it is unfortunate that such incidents would have to create the framework for a conversation, however the truth is that if painful matters do not create the grounds for finding solutions and mutual consultation, then the damage caused will be multiplied.

The pain of any human being anywhere in the world causes sorrow for a fellow human being.  The sight of a child losing his life in the presence of his loved ones, a mother whose joy for her family turns into mourning, a husband who is rushing the lifeless body of his spouse to some place and the spectator who does not know whether he will be seeing the final scene of life- these are scenes that rouse the emotions and feelings of any human being.  Anyone who has benefited from affection and humanity is affected and disturbed by witnessing these scenes- whether it occurs in France or in Palestine or Iraq or Lebanon or Syria.

Without a doubt, the one-and-a-half billion Muslims also have these feelings and abhor and are revolted by the perpetrators and those responsible for these calamities. The issue, however, is that if today’s pain is not used to build a better and safer future, then it will just turn into bitter and fruitless memories. I genuinely believe that it is only you the youth who by learning the lessons of today’s hardship, have the power to discover new means for building the future and who can be barriers in the misguided path that has brought the west to its current impasse.

Anyone who has benefited from affection and humanity is affected and disturbed by witnessing these scenes- whether it occurs in France or in Palestine or Iraq or Lebanon or Syria.  

It is correct that today terrorism is our common worry.  However, it is necessary for you to know that the insecurity and strain that you experienced during the recent events, differs from the pain that the people of Iraq, Yemen, Syria and Afghanistan have been experiencing for many years, in two significant ways.  First, the Islamic world has been the victim of terror and brutality to a larger extent territorially, to greater amount quantitatively and for a longer period in terms of time. Second, that unfortunately this violence has been supported by certain great powers through various methods and effective means.

Today, there are very few people who are uninformed about the role of the United States of America in creating, nurturing and arming al-Qaeda, the Taliban and their inauspicious successors.  Besides this direct support, the overt and well-known supporters of takfiri terrorism- despite having the most backward political systems- are standing arrayed as allies of the west while the most pioneering, brightest and most dynamic democrats in the region are suppressed mercilessly. The prejudiced response of the west to the awakening movement in the Islamic world is an illustrative example of the contradictory western policies.

I genuinely believe that it is only you the youth who by learning the lessons of today’s hardship can be barriers in the misguided path that has brought the west to its current impasse.

The other side of these contradictory policies is seen in supporting the state terrorism of Israel.  The oppressed people of Palestine have experienced the worst kind of terrorism for the last sixty years.  If the people of Europe have now taken refuge in their homes for a few days and refrain from being present in busy places- it is decades that a Palestinian family is not secure even in its own home from the Zionist regime’s death and destruction machinery. What kind of atrocious violence today is comparable to that of the settlement constructions of the Zionist regime?

This regime- without ever being seriously and significantly censured by its influential allies or even by the so-called independent international organizations- everyday demolishes the homes of Palestinians and destroys their orchards and farms.  This is done without even giving them time to gather their belongings or agricultural products and usually it is done in front of the terrified and tear-filled eyes of women and children who witness the brutal beatings of their family members who in some cases are being dragged away to gruesome torture chambers.  In today’s world, do we know of any other violence on this scale and scope and for such an extended period of time?

Shooting down a woman in the middle of the street for the crime of protesting against a soldier who is armed to the teeth- if this is not terrorism, what is? This barbarism, because it is being done by the armed forces of an occupying government, should not be called extremism? Or maybe only because these scenes have been seen repeatedly on television screens for sixty years, they should no longer stir our consciences.

The military invasions of the Islamic world in recent years- with countless victims- are another example of the contradictory logic of the west. The assaulted countries, in addition to the human damage caused, have lost their economic and industrial infrastructure, their movement towards growth and development has been stopped or delayed and in some cases, has been thrown back decades.  Despite all this, they are rudely being asked not to see themselves as oppressed.  How can a country be turned into ruins, have its cities and towns covered in dust and then be told that it should please not view itself as oppressed? Instead of enticements to not understand and to not mention disasters, would not an honest apology be better?  The pain that the Islamic world has suffered in these years from the hypocrisy and duplicity of the invaders is not less than the pain from the material damage.

Dear youth! I have the hope that you- now or in the future- can change this mentality corrupted by duplicity, a mentality whose highest skill is hiding long-term goals and adorning malevolent objectives.

Dear youth! I have the hope that you- now or in the future- can change this mentality corrupted by duplicity, a mentality whose highest skill is hiding long-term goals and adorning malevolent objectives.  In my opinion, the first step in creating security and peace is reforming this violence-breeding mentality.  Until double-standards dominate western policies, until terrorism- in the view of its powerful supporters- is divided into “good” and “bad” types, and until governmental interests are given precedence over human values and ethics, the roots of violence should not be searched for in other places.

Unfortunately, these roots have taken hold in the depths of western cultural policies over the course of many years and they have caused a soft and silent invasion.  Many countries of the world take pride in their local and national cultures, cultures which through development and regeneration have soundly nurtured human societies for centuries.  The Islamic world is not an exception to this.  However in the current era, the western world with the use of advanced tools is insisting on the cloning and replication of its culture on a global scale.  I consider the imposition of western culture upon other peoples and the trivialization of independent cultures as a form of silent violence and extreme harmfulness.

Humiliating rich cultures and insulting the most honored parts of these, is occurring while the alternative culture being offered in no way has any qualification for being a replacement.  For example, the two elements of “aggression” and “moral promiscuity” which unfortunately have become the main elements of western culture, have even degraded the position and acceptability of its source region.

So now the question is: are we “sinners” for not wanting an aggressive, vulgar and fatuous culture? Are we to be blamed for blocking the flood of impropriety that is directed towards our youth in the shape of various forms of quasi-art?  I do not deny the importance and value of cultural interaction.  Whenever these interactions are conducted in natural circumstances and with respect for the receiving culture, they result in growth, development and richness.  On the contrary, inharmonious interactions have been unsuccessful and harmful impositions.

We have to state with full regret that vile groups such as DAESH are the spawn of such ill-fated pairings with imported cultures.  If the matter was simply theological, we would have had to witness such phenomena before the colonialist era, yet history shows the contrary.  Authoritative historical records clearly show how colonialist confluence of extremist and rejected thoughts in the heart of a Bedouin tribe, planted the seed of extremism in this region.  How then is it possible that such garbage as DAESH comes out of one of the most ethical and humane religious schools which as part of its inner core, includes the notion that taking the life of one human being is equivalent to killing the whole humanity?

One has to ask why people who are born in Europe and who have been intellectually and mentally nurtured in that environment are attracted to such groups?  Can we really believe that people with only one or two trips to war zones, suddenly become so extreme that they can riddle the bodies of their compatriots with bullets?  On this matter, we certainly cannot forget about the effects of a life nurtured in a pathologic culture in a corrupt environment borne out of violence.  On this matter, we need complete analyses, analyses that see the hidden and apparent corruptions.  Maybe a deep hate- planted in the years of economic and industrial growth and borne out of inequality and possibly legal and structural prejudice- created ideas that every few years appear in a sickening manner.

Any rushed and emotional reaction which would isolate, intimidate and create more anxiety for the Muslim communities living in Europe and America not only will not solve the problem but will increase the chasms and resentments.

In any case, you are the ones that have to uncover the apparent layers of your own society and untie and disentangle the knots and resentments. Fissures have to be sealed, not deepened. Hasty reactions is a major mistake when fighting terrorism which only widens the chasms. Any rushed and emotional reaction which would isolate, intimidate and create more anxiety for the Muslim communities living in Europe and America- which are comprised of millions of active and responsible human beings- and which would deprive them of their basic rights more than has already happened and which would drive them away from society- not only will not solve the problem but will increase the chasms and resentments.

Superficial measures and reactions, especially if they take legal forms, will do nothing but increase the current polarizations, open the way for future crises and will result in nothing else.   According to reports received, some countries in Europe have issued guidelines encouraging citizens to spy on Muslims.  This behavior is unjust and we all know that pursuing injustice has the characteristic of unwanted reversibility.  Besides, the Muslims do not deserve such ill-treatment.  For centuries, the western world has known Muslims well- the day that westerners were guests in Islamic lands and were attracted to the riches of their hosts and on another day when they were hosts and benefitted from the efforts and thoughts of Muslims- they generally experienced nothing but kindness and forbearance.

Therefore I want you youth to lay the foundations for a correct and honorable interaction with the Islamic world based on correct understanding, deep insight and lessons learned from horrible experiences.  In such a case and in the not too distant future, you will witness the edifice built on these firm foundations which creates a shade of confidence and trust which cools the crown of its architect, a warmth of security and peace that it bequests on them and a blaze of hope in a bright future which illuminates the canvass of the earth.

Sayyid Ali Khamenei

8th of Azar, 1394 – 29th of Nov, 2015

Read Ayatollah Khamenei’s first letter to the youth in the west here

————————————————————————————————————————————————————-

بسم الله الرحمن الرحیم
إلى کل الشباب فی البلدان الغربیه
 الأحداث المریره التی ارتکبها الإرهاب الأعمى فی فرنسا دفعتنی مره أخرى لمخاطبتکم. ویؤسفنی أن توفر مثل هذه الأحداث أرضیه الحوار، بید أن الواقع هو أن القضایا المؤلمه إذا لم توفر الأرضیه للتفکیر بالحلول ولم تعط الفرصه لتبادل الأفکار، فستکون الخساره مضاعفه. فمعاناه الإنسان، فی أیّ مکان من العالم، محزنه بحد ذاتها لبنی البشر. مشهد طفل فی حاله نزع الروح أمام أحبائه، وأمّ تبدلت فرحه عائلتها إلى مأتم، وزوج یحمل جسد زوجته مسرعاً إلى ناحیه ما، أو متفرّج لا یدری أنه سیشاهد بعد لحظات المقطع الأخیر من مسرحیه حیاته، هذه لیست مشاهد لا تثیر العواطف والمشاعر الإنسانیه. کل من له نصیب من المحبه والإنسانیه یتأثر ویتألم لمشاهده هذه المناظر، سواء وقعت فی فرنسا، أو فی فلسطین والعراق ولبنان وسوریه. ولا شک أن ملیاراً ونصف الملیار من المسلمین لهم نفس الشعور، وهم براء ومبغضون لمرتکبی هذه الفجائع ومسببیها. غیر أن القضیه هی أن آلام الیوم إذا لم تؤد إلى بناء غد أفضل وأکثر أمناً، فسوف تختزل لتکون مجرد ذکریات مُرّه عدیمه الفائده. إننی أؤمن أنکم أنتم الشباب وحدکم قادرون، باستلهام الدروس من محن الیوم، على أن تجدوا السبل الجدیده لبناء المستقبل، وتسدوا الطرق الخاطئه التی أوصلت الغرب إلى ما هو علیه الآن.
صحیح أن الإرهاب أصبح الیوم الهم والألم المشترک بیننا وبینکم، لکن من الضروری أن تعرفوا أن القلق وانعدام الأمن الذی جرّبتموه فی الأحداث الأخیره یختلف اختلافین أساسیین عن الآلآم التی تحملتها شعوب العراق والیمن وسوریه وأفغانستان طوال سنین متتالیه: أولاً إن العالم الإسلامی کان ضحیه الإرهاب والعنف بأبعاد أوسع بکثیر، وبحجم أضخم، ولفتره أطول بکثیر. وثانیاً إن هذا العنف کان للأسف مدعوماً على الدوام من قبل بعض القوى الکبرى بشکل مؤثر وبأسالیب متنوعه. قلّ ما یوجد الیوم من لا علم له بدور الولایات المتحده الأمریکیه فی تکوین وتقویه وتسلیح القاعده، وطالبان، وامتداداتهما المشؤومه. وإلى جانب هذا الدعم المباشر، نری حماه الإرهاب التکفیری العلنیون المعروفون کانوا دائماً فی عداد حلفاء الغرب بالرغم من أن أنظمتهم أکثر الأنظمه السیاسیه تخلفاً، بینما تتعرض أکثر وأنصع الأفکار النابعه من الدیمقراطیات الفاعله فی المنطقه إلى القمع بکل قسوه. والإزدواجیه فی تعامل الغرب مع حرکه الصحوه فی العالم الإسلامی هی نموذج بلیغ للتناقض فی السیاسات الغربیه.
الوجه الآخر لهذا التناقض یلاحظ فی دعم إرهاب الدوله الذی ترتکبه إسرائیل. الشعب الفلسطینی المظلوم یعانی منذ أکثر من ستین عاماً من أسوء أنواع الإرهاب. إذا کانت الشعوب الأوربیه الیوم تلوذ ببیوتها لعده أیام وتتجنب التواجد فی التجمعات والأماکن المزدحمه، فإن العائله الفلسطینیه لا تشعر بالأمن من آله القتل والهدم الصهیونیه منذ عشرات الأعوام، حتى وهی فی بیتها. أیّ نوع من العنف یمکن مقارنته الیوم من حیث شده القسوه ببناء الکیان الصهیونی للمستوطنات؟ إن هذا الکیان یدمر کل یوم بیوت الفلسطینیین ومزارعهم وبساتینهم من دون أن یتعرض أبداً لمؤاخذه جاده مؤثره من قبل حلفائه المتنفذین، أو على الأقل من المنظمات الدولیه التی تدعی استقلالیتها، من دون أن تتاح للفلسطینیین حتى فرصه نقل أثاثهم أو حصاد محاصیلهم الزراعیه، ویحصل کل هذا فی الغالب أمام الأعین المذعوره الدامعه للنساء والأطفال الذین یشهدون ضرب وإصابه أفراد عوائلهم، أو نقلهم فی بعض الأحیان إلى مراکز التعذیب المرعبه. تری هل تعرفون فی عالم الیوم قسوه بهذا الحجم والأبعاد وبهذا الاستمرار عبر الزمن؟ إمطار سیده بالرصاص فی وسط الشارع لمجرد الاعتراض على جندی مدجّج بالسلاح، إنْ لم یکن إرهاباً فما هو إذن؟ وهل من الصحیح أن لا تعدّ هذه البربریه تطرفاً لأنها ترتکب من قبل قوات شرطه حکومه محتله؟ أو بما أن هذه الصور تکررت على شاشات التلفزه منذ ستین سنه، فإنها یجب أن لا تستفز ضمائرنا؟
الحملات العسکریه التی تعرض لها العالم الإسلامی فی السنوات الأخیره، والتی تسببت فی الکثیر من الضحایا، هی نموذج آخر لمنطق الغرب المتناقض. البلدان التی تعرضت للهجمات ، فقدت بناها التحتیه الاقتصادیه والصناعیه، وتعرضت مسیرتها نحو الرقی والتنمیه إما للتوقف أو التباطؤ، وفی بعض الأحیان تراجعت لعشرات الأعوام فضلاً عن ما تحملته من خسائر إنسانیه. ورغم کل هذا یطلب منهم بوقاحه أن لا یعتبروا أنفسهم مظلومین. کیف یمکن تحویل بلد إلى أنقاض وإحراق مدنه وقراه وتحویلها إلى رماد، ثم یقال لأهالیه لا تعتبروا أنفسکم مظلومین رجاء! ألیس الأفضل الاعتذار بصدق بدل الدعوه إلى تعطیل الفهم أو نسیان الفجائع؟ إن الألم الذی تحمله العالم الإسلامی خلال هذه الأعوام من نفاق المهاجمین وسعیهم لتنزیه ساحتهم لیس بأقل من الخسائر المادیه.
أیها الشباب الأعزاء، إننی آمل أن تغیروا أنتم فی الحاضر أو المستقبل هذه العقلیه الملوثه بالتزییف والخداع، العقلیه التی تمتاز بإخفاء الأهداف البعیده وتجمیل الأغراض الخبیثه. أعتقد أن الخطوه الأولى فی توفیر الأمن والاستقرار هی إصلاح هذه الأفکار المنتجه للعنف. وطالما تسود المعاییر المزدوجه على السیاسه الغربیه، وطالما یقسّم الإرهاب فی أنظار حماته الأقویاء إلى أنواع حسنه وأخرى سیئه، وطالما یتم ترجیح مصالح الحکومات على القیم الإنسانیه والأخلاقیه، ینبغی عدم البحث عن جذور العنف فی أماکن أخرى.
لقد ترسّخت للأسف هذه الجذور تدریجیاً على مدى سنین طویله فی أعماق السیاسات الثقافیه للغرب أیضاً، وراحت تعِدّ لغزو ناعم صامت. الکثیر من بلدان العالم تعتز بثقافاتها المحلیه الوطنیه، تلک الثقافات التی غذّت المجتمعات البشریه على نحو جید طوال مئات الأعوام محافظه علی إزدهارها وإنجابها. والعالم الإسلامی لیس استثناء لهذه الحاله. ولکن العالم الغربی استخدم فی الحقبه المعاصره، أدوات متطوره مصرّاً على الاستنساخ والتطبیع الثقافی فی العالم. إننی أعتبر فرض الثقافه الغربیه على سائر الشعوب، واستصغار الثقافات المستقله، عنفاً صامتاً وعظیم الضرر. ویتم إذلال الثقافات الغنیه والإسائه لأکثر جوانبها حرمه، رغم أن الثقافه البدیله لا تستوعب أن تکون البدیل لها على الإطلاق. وعلى سبیل المثال، إن عنصری «الصخب» و«التحلل الأخلاقی» اللذین تحوّلا للأسف إلى مکوّنین أصلیین فی الثقافه الغربیه، هبطا بمکانتها ومدی قبولها حتى فی موطن ظهورها. والسؤال الآن هو: هل هو ذنبنا نحن أننا نرفض ثقافه عدوانیه متحلله بعیده عن القیم؟ هل نحن مقصّرین إذا منعنا سیلاً مدمراً ینهال على شبابنا على شکل نتاجات شبه فنیه مختلفه؟
إننی لا أنکر أهمیه الأواصر الثقافیه وقیمتها. وهذه الأواصر متى ما حصلت فی ظروف طبیعیه وشهدت احترام المجتمع المتلقی لها ستنتج التطور والإزدهار والإثراء. وفی المقابل فإن الأواصر غیر المتناغمه والمفروضه ستعود فاشله جالبه للخسائر. یجب أن أقول بمنتهى الأسف أن جماعات دنیئه مثل “داعش” هی ثمره مثل هذه الصلات الفاشله مع الثقافات الوافده. فإذا کانت المشکله عقیدیه حقاً لوجب مشاهده نظیر هذه الظواهر فی العالم الإسلامی قبل عصر الاستعمار أیضاً، فی حین أن التاریخ یشهد بخلاف ذلک. التوثیقات التاریخیه الأکیده تدلّ بوضوح کیف أن التقاء الاستعمار بفکر متطرف منبوذ نشأ فی کبد قبیله بدویه، زرع بذور التطرف فی هذه المنطقه. وإلّا کیف یمکن أن یخرج من واحده من أکثر المدارس الدینیه أخلاقاً وإنسانیه فی العالم ، والتی تعتبر وفق نسختها الأصلیه أن قتل إنسان واحد یعدّ بمثابه قتل الإنسانیه کلها، کیف یمکن أن یخرج منها زبلٌ مثل “داعش”؟
ومن جانب آخر ینبغی السؤال: لماذا ینجذب من وُلِد فی أوربا وتربّى فی تلک البیئه الفکریه والروحیه إلى هذا النوع من الجماعات؟ هل یمکن التصدیق بأن الأفراد ینقلبون فجأه بسفره أو سفرتین إلى المناطق الحربیه إلى متطرفین یمطرون أبناء وطنهم بالرصاص؟ وبالتأکید علینا أن لاننسی تاثیرات التغذیه الثقافیه غیر السلیمه فی بیئه ملوثه ومنتجه للعنف طوال سنوات عمر هولاء. ینبغی الوصول الی تحلیل شامل فی هذا الخصوص، تحلیل یکشف النقاب عن الأدران الظاهره والخفیه فی المجتمع. وربما کانت الکراهیه العمیقه التی زرعت فی قلوب شرائح من المجتمعات الغربیه طوال سنوات الازدهار الصناعی والاقتصادی، ونتیجه حالات عدم المساواه، وربما حالات التمییز القانونیه والبنیویه، قد أوجدت عقداً تتفجّر بین الحین والآخر بهذه الأشکال المریضه.
على کل حال، أنتم الذین یجب أن تتجاوزوا الصور الظاهریه لمجتمعاتکم، وتجدوا مکامن العقد والأحقاد وتکافحوها. ینبغی ترمیم الهوّات بدل تعمیقها. الخطأ الکبیر فی محاربه الإرهاب هو القیام بردود الأفعال المتسرّعه التی تزید من حالات القطیعه الموجوده. أیه خطوه هیاجیه متسرعه تدفع المجتمع المسلم فی أوربا وأمریکا، والمکوّن من ملایین الأفراد الناشطین المتحمّلین لمسؤولیاتهم، نحو العزله أو الخوف والاضطراب، وتحرمهم أکثر من السابق من حقوقهم الأساسیه، وتقصیهم عن ساحه المجتمع، لن تعجز فقط عن حل المشکله بل ستزید المسافات الفاصله وتکرّس الحزازات. التدابیر السطحیه والانفعالیه، خصوصاً إذا شرعنت وأضفی علیها الطابع القانونی، لن تثمر سوى تکریس الاستقطابات القائمه وفتح الطریق أمام أزمات مستقبلیه.
وفقاً لما وصل من أنباء، فقد سنّت فی بعض البلدان الأوربیه مقررات تدفع المواطنین للتجسس على المسلمین. هذه السلوکیات ظالمه، وکلنا یعلم أن الظلم یعود عکسیا شئنا أم أبینا. ثم إن المسلمین لا یستحقون هذا الجحود. العالم الغربی یعرف المسلمین جیداً منذ قرون. إذ یوم کان الغربیون ضیوفاً فی دارالإسلام وامتدت أعینهم إلى ثروات أصحاب الدار، أو یوم کانوا مضیّفین وانتفعوا من أعمال المسلمین وأفکارهم، لم یلاقوا منهم فی الغالب سوى المحبه والصبر. وعلیه، فإننی أطلب منکم أیها الشباب أن ترسوا أسس تعامل صحیح وشریف مع العالم الإسلامی، قائم على رکائز معرفه صحیحه عمیقه، ومن منطلق الاستفاده من التجارب المریره. فی هذه الحاله ستجدون فی مستقبل غیر بعید أن البناء الذی شیّدتموه على هذه الأسس یمدّ ظلال الثقه والاعتماد على رؤوس بُناته، ویهدیهم الأمن والطمأنینه، ویشرق بأنوار الأمل بمستقبل زاهر على أرض المعموره.
السید علی الخامنئی
۲۹ نوفمبر/تشرین الثانی ۲۰۱۵

مشاهده خبرها و اطلاعیه های بیشتر:

سوال یا درخواستی دارید؟

بسیج دانشجویی علوم پزشکی شیراز آماده پاسخگویی به سوالات شماست