بررسی چالش ها، مشکلات و پیشنهادات حول افزایش ظرفیت رشته های علوم پزشکی

بررسی ظرفیت رشته های علوم پزشکی

این نوشته را به اشتراک بگذارید:

به گزارش روابط عمومی حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، لایوی با موضوع بررسی چالش ها، مشکلات و پیشنهادات حول افزایش ظرفیت رشته های علوم پزشکی، با جناب آقای دکتر کامران باقری لنکرانی، رئیس مرکز تحقیقات سیاست‌گذاری سلامت و دانشمند برگزیده فرهنگستان علوم پزشکی ایران، روز بیست و هشتم مهرماه ۱۴۰۰، در پیج بسیج دانشجویی علوم پزشکی شیراز به آدرس safir_sums@ ، برگزار شد که به شرح زیر می باشد :

  1. ما در ایران واقعاً کمبود پزشک داریم؟ آیا تابه‌حال مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته است؟

در این زمینه ما باید به دو نکته توجه کنیم؛ اول اینکه هدف ما از افزایش ظرفیت پزشکی چیست؟ می‌خواهیم آمارمان بهتر بشود؟ یا می‌خواهیم سلامت و بهداشت جامعه ما بهبود پیدا کند و دسترسی مردم به خدمات سلامت آسان‌تر بشود. اگر اول این هدف برای ما روشن بشود؛ بعد مدل برخورد ما با این قضیه متفاوت خواهد بود.

نکته دوم که در حل همه مسائل باید به آن دقت کرد این است که اگر ما برای حل مشکلات پیچیده به راه‌حل‌های ساده فکر کنیم، نه‌تنها مشکل حل نخواهد شد که چه‌بسا پیچیده‌تر نیز بشود. در بحث طرح تحول سلامت دیدیم که این ساده‌انگاری منجر به چه خطاهای بزرگی شد.

یعنی فکر کردند ، که دلسوزانه هم بود، که اگر ما هزینه‌های بیمارستانی را کم کنیم، این به نفع مردم خواهد شد. اما ما به فاصله‌ی کوتاهی شاهد نیاز القایی بودیم و بعد الآن به مرحله‌ای رسیدیم که می‌بینیم بیمارستان‌ها بیشترین بدهکاری‌ها را حتی قبل از کرونا به ثبت رساندند. بااینکه نیت عاملان طرح تحول خیر بوده است.

بنابراین در بحث سلامت در هر موضوعی باید این دو نکته را در نظر بگیریم که اولاً هدفمان چیست؟ آیا به دنبال بهبود سلامت هستیم و یا اینکه که فقط به فرآیندها فکر می‌کنیم؟ دوماً اینکه ساده‌انگاری نکنیم.

 

حالا ما در بحث ظرفیت دانشجوی پزشکی متأسفانه شاهد اشتباه در هر دو نکته گفته‌شده هستیم. خب در مورد سرانه پزشک یک ارقامی توسط وزارت بهداشت اعلام می‌شود و عده‌ای می‌گویند که نه این آمار غلط است، وزارت بهداشت نیز آمار اعلامی آن‌ها را رد می‌کند؛ به‌هرحال من در مقامی نیستم که بخواهم آمارهای فعلی را راستی آزمایی کنم؛ اما به نظر همین آمار ۱۷ نفر به ازای ده هزار نفر درست است. اما مشکل اصلی ما این آمار نیست، که حالا بگوییم این آمار نسبت به بعضی کشورها بالاتر یا پایین‌تر است.

اولاً در برخی از کشورهایی که آمار بالاتری از ما دارند، نیروهای با مدرک لیسانس را هم جز آمار پزشک حساب کرده‌اند و البته که برخی هم واقعاً تعداد پزشک بالاتری از ما دارند. اما برگردیم به کشور خودمان ببینیم وضعیت پزشک عمومی به چه صورت است.

به وضعیت پزشک عمومی در کشور خودمان نگاه کنیم. طبق آمارهای موجود بین ۱۲ تا ۱۵ هزار نفر از پزشکان عمومی ما، به‌جای اینکه خدمات مرتبط با سلامت را ارائه دهند، خدمات مرتبط با زیبایی را انجام می‌دهند. حدود پانزده هزار نفر از پزشکان عمومی ما هم کلاً از حیطه خدمات بهداشت و سلامت خارج‌شده‌اند. یک دسته دیگر هم دنبال مهاجرت هستند و نمی‌خواهند در ایران بمانند. حالا یا از بدو دانشجویی‌شان در این فکر بودند یا پس از مدتی که در ایران کارکردند به این نتیجه رسیدند. متأسفانه با تحقیقاتی که ما کردیم حداقل چیزی حدود ۳۰ درصد به مهاجرت فکر کرده‌اند که تعداد زیادی از آن‌ها در این زمینه اقداماتی را هم انجام داده‌اند که حالا اینکه موفق شده‌اند یا نشده‌اند؛ بحث متفاوتی است.

این آمار به ما هشدار می‌دهد که وضعیت ماندگاری نیروی انسانی ما مشکل دارد. یعنی کسی که زحمت‌کشیده و پزشکی خوانده و فارغ‌التحصیل شده و سرمایه کشور برای او هزینه شده است (چون بیشتر ظرفیت پزشکی کشور بدون شهریه است)، آخرسر که زمان بهره‌برداری از این پزشک است، آن اتفاقی که باید برای او صورت نمی‌گیرد. چرا؟ چون نظام ارائه خدمات ما مشکل دارد. اگر ما برای حل این مشکل ساده‌انگاری کنیم و صرفاً بر روی ظرفیت پزشکی کار کنیم، مشکل را که حل نمی‌کنیم هیچ، پیچیده‌تر هم خواهیم کرد. ما باید به این سمت برویم که واقعاً نظام ارائه خدمات ما، سلامت‌محور باشد و بتواند پاسخ مناسبی به نیازهای همه مردم کشور بدهد؛ یعنی همه ۳۱ استان و بالای ۶۰۰ شهرستان … و اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد، باید نیروی انسانی ما ماندگاری داشته باشد؛ باید نیروی انسانی ما احساس کند که کارش مفید است و نظام سلامت امکان به‌کارگیری او را داشته باشد.

واقعاً یکی از تلخ‌ترین اتفاقاتی که شاهد آن هستم زمانی است که یکی از دانشجویان به من مراجعه می‌کند و از من برای رفتن از ایران راهنمایی می‌خواهد.

امروز رویکرد ما در استفاده از خدمات پزشکی اشتباه است. به‌عنوان مثال اگر یک نفر دلش درد بگیرد، خودش باید تصمیم بگیرد که به متخصص قلب یا به متخصص گوارش یا به جراح ستون فقرات مراجعه کند. یعنی چون طرح پزشک خانواده را اجرا نکرده‌ایم، باعث شده که ارجاعات بیمارمحور شود و شاید واقعاً مشکل بیمار یک رفلکس معده بوده باشد، ولی چون به پزشک قلب مراجعه کرده تعداد زیادی پروسیجر اضافی انجام داده باشد.

ما اگر بخواهیم در بحث پزشکی کشور هرگونه تحولی ایجاد کنیم، قدم اول این است که نظام ارائه خدماتمان را اصلاح کنیم؛ پزشک خانواده را معنادار کنیم. وقتی تیم پزشکی خانواده شکل بگیرد و پزشک خانواده متناسب با خدماتی که ارائه می‌دهد دستمزد مناسب بگیرد -که پرداخت مناسب ازنظر ما ، پرداخت سرانه‌ای و عملکردی و تشویقی است- آن زمان می‌توانیم محاسبه کنیم که چقدر پزشک عمومی و متخصص کم داریم. در حال حاضر هرگونه اقدام برای تغییر ظرفیت‌ها بدون ایجاد روش ارائه مناسب خدمات صرفاً مشکلات را پیچیده‌تر خواهد کرد و به نتیجه هم نمی‌رسد. خب امسال حدود ۶۰۰ کرسی دستیاری در کشور خالی ماند؛ حتی در رشته‌هایی که پیش‌ازاین رقابت سنگین برای آن وجود داشت مثل رادیولوژی و چشم‌پزشکی. چرا این اتفاق افتاده؟ چون پزشکان ما افق پیش رو را روشن نمی‌بینند و این برای ما تلخی بزرگی دارد. از سمت دیگر در بحران کرونا ما با فرسودگی شغلی در همه ارکان نظام سلامت روبه‌رو هستیم و نباید باکارهای دیگر این شرایط را ملال‌آورتر کنیم.

در خصوص متخصصین ، تراکم متخصصین در ۱۰ شهر است که از بین این‌ها هم سهم تهران بیشتر از بقیه است؛ در بعضی از تخصص‌ها ۴۰ درصد از متخصصین ما مقیم تهران هستند. ما اگر ریشه‌ی این مشکلات را متوجه نشویم و فقط ظرفیت‌ها را زیاد کنیم -همان‌طور که دیدیم امسال اصلاً برای بعضی کرسی‌ها داوطلب نبود- و اشکالات اصلی کار را شناسایی نکنیم و فقط به معلول‌ها بپردازیم؛ مشکلات حل که نمی‌شوند، پیچیده‌تر نیز خواهند شد.

بنابراین من اگر بخواهم پاسخم را جمع‌بندی کنم، می‌گویم که ما پزشک عمومی را برای چه می‌خواهیم؟ می‌خواهیم کار زیبایی انجام بدهد یا از حیطه پزشکی خارج‌شده و مثلاً بسازبفروش بشود یا مهاجرت کند؟ هدف از افزایش ظرفیت پزشکی چیست؟ قبل از پاسخ به این سؤال باید جایگاه پزشک عمومی محکم شود؛ و اساس این اصلاح را پزشک خانواده می‌دانیم و باید سیستم ارجاع را تقویت کنیم و وقتی این اتفاق افتاد متوجه می‌شویم که چقدر پزشک خانواده کم داریم و چقدر مشکل توزیع داریم.

  1. چرا باوجود افزایش ظرفیت­های اخیر باز در شهرهای کوچک و محروم نیروی متخصص کم داریم چه‌کار باید کرد؟

مثلاً شما الآن بحث پزشک متخصص را مطرح کردید، ماندگاری پزشک‌های متخصص ما در شهرستان‌ها کم است، تربیت هم که می‌کنیم و به آنجا می‌فرستیم نمی‌ماند؛ نهایتاً ۵ سال بماند.

ما تجاربی داشتیم که زمان‌هایی حتی در مناطق خیلی محروم هم توانستیم پزشک را نگه‌داریم؛ یکی از راه‌ها تأمین حقوق مناسب در مناطق محروم است؛ در سال ۸۶ ردیفی را در بودجه برای ماندگاری پزشک توانستیم بگیریم؛ بعد این ردیف در طرح تحول سلامت نیز احیا شد و رقمش هم خیلی بیشتر شد.

ولی ما کارها را باید باهم ببینیم؛ ما الآن اگر بتوانیم انگیزه لازم را به وجود بیاوریم، بتوانیم فضای کار را به وجود بیاوریم؛ حداقل برای مدتی می‌توانیم روی باز توزیع متخصص مطمئن باشیم؛ اما اگر شما صرفاً ظرفیت را زیاد کنید، این پزشک آنجا نمی‌ماند؛ بماند هم به‌زور می‌ماند؛ در ماندنش هم برایمان مشکل درست می‌کند؛ یعنی زیرمیزی می‌گیرد و…

تأکید می‌کنم راه‌حل‌های ساده مشکلات پیچیده را پیچیده‌تر می‌کند؛ شما پزشک تربیت کن، متخصصش هم کن، اما پولش را نده؛ این می‌شود یک آدم خطرناک و ممکن است حتی مشکل درست کند؛ خیلی باید روی او نظارت کنیم که البته آن‌هم کار بیخودی است؛ بالاخره شما نتوانستید به او حقوق بدهید و حداقل حقوق را برای او فراهم کنید، خب معلوم است این مشکل ایجاد می‌کند.

 

  1. جهت توزیع عادلانه چه پیشنهاد‌هایی دارید و همچنین نظر شما در مورد طرح سهمیه منطقه محروم چیست؟

جهت توزیع عادلانه و مسئله مناطق محروم، ما باید سعی کنیم خودمان تعادل را درست کنیم؛ اگر این تعادل ایجاد نشود، بحث فرستادن پزشک به مناطق محروم همیشه شکننده خواهد بود؛ یعنی با زور …

باید هم برای ارائه‌کننده خدمت، هم برای دریافت‌کننده خدمت، هم برای سیاست‌گذار، منافعی تعریف شود. اگر این اتفاق نیفتد، این مسئله کاملاً شکننده خواهد بود و به‌زور و ضربه و فشار و این‌ها انجام خواهد شد.

باید منافع تأمین بشود وگرنه این نیرو آنجا نمی‌ماند حتی با سهمیه مناطق محروم، بخشی از آن برمی‌گردد به اینکه برایش جذابیت ندارد. بخشی از آن‌هم البته به شرایط عمومی زندگی برمی‌گردد. ما برای همین هم فکر کرده بودیم. یعنی می‌گفتیم چطور ما می‌توانیم نیرو را روی سکوی نفتی حفظ بکنیم؛ دو هفته می‌رود آنجا کار می‌کند، دو هفته او را آف می‌کنند. در آن سکو، یعنی سخت‌ترین جا. چرا؟ چون امکاناتی که در اختیار او می‌گذاریم یعنی مثلاً حقوقی که به او پرداخت می‌شود، جذابیت دارد. تازه خیلی‌ها تلاش می‌کنند که چنین شغلی را پیدا کنند. ما اگر نتوانیم این منفعت را و این جذابیت را ایجاد کنیم؛ بگوییم تو برو آنجا، بعد حقوق هم به او ندهیم، کارانه‌ی حداقلی‌اش را هم به او ندهیم، خب او دست می‌کند در جیب مردم.

باید این‌ها را کنار هم دید؛ باز تأکید می‌کنم برای اینکه نگاه منظومه‌ای اتفاق بیفتد، باید بدانیم که بخشی از کار، بین وزارتخانه‌ای و در سطح ریاست‌جمهوری است.

البته در عرایضم راه‌حل پیشنهادی را هم گفتم ولی این سهمیه مناطق محروم که فرمودید من یادم هست در مورد دندانپزشکی ما سال‌هایی ۴۰ درصد ورودی‌مان سهمیه مناطق محروم بود.

آقای دکتر فاضل که خدا حفظشان کند -که ایشان توفیق داشت دندان‌پزشک حضرت امام بود و بالاخره مرد متعهدی است- این ۴۰ درصد را پیدا کرد و گفت شما با این سهمیه آمده‌اید و باید برگردید به مناطق محروم و یکی از جنگ و جدال‌های سخت دوره وزارت ما بود که افرادی که با سهمیه مناطق محروم آمده بودند؛ تهران مطب زده بودند؛ درحالی‌که مثلاً با سهمیه استان بوشهر قبول‌شده بود و کسی این‌ها را پیگیری نکرده‌ بود.

آقای دکتر فاضل چون آدم پیگیری بودند، خیلی از این‌ها را به آن مناطق برگرداند. بعد هم تا ایشان رفت؛ بعد از ما این‌ها همه فرار کردند و از جایشان رفتند. این کارهای با فشار را می‌شود انجام داد. ولی شما می‌دانید که ما مثل هر چیزی، اگر خودمان نتوانیم یک تعادل درست برقرار کنیم، این همیشه شکننده خواهد بود. یعنی بازور خواهد بود. چطوری می‌توانیم این تعادل را برقرار کنیم؟ همان‌طوری که عرض کردم. هم ارائه‌کننده خدمت، هم دریافت‌کننده خدمت، هم سیاست‌گذار، اینجا منافعی برایشان تعریف شود. اگر این اتفاق نیفتد، این کاملاً شکننده خواهد بود و به‌زور و بالاخره، ضربه و فشار و این‌ها انجام خواهد شد.

من یکی از شهرستان‌های استان کرمان رو یادم افتاد، آن موقع که من پرس‌وجو کردم، دویست نفر متخصص از آن شهرستان فقط در تهران بودند. حالا چه تعدادشان در شهر کرمان بودند … ولی خود آن شهرستان از آن تخصص اصلاً نداشت. یعنی بالاخره آدم‌های باهوشی بودند، قبول می‌شدند در امتحان -و کمی هم سهمیه‌ی مناطق محروم کمکشان می‌کرد- دویست‌تا از آن‌ها تهران بودند و در آن شهرستان کسی نبود. به‌زور ماکسی را متولد تهران به‌عنوان طرح می‌فرستادیم در آن شهرستان که همان خدمتی که همشهری‌ها ارائه نمی‌دادند و با آن سهمیه قبول‌شده بودند را پوشش دهد‌.

  1. بحث توانایی و امکانات جهت تربیت پزشکان است. آیا در دانشگاه‌ها و بیمارستان‌های ما، پتانسیل تربیت این تعداد پزشک وجود دارد؟ موافقان این طرح درواقع اذعان دارند که با افزایش هیئت‌علمی یا واردکردن بیمارستان خصوصی، یا راند های شبانه، ما می‌توانیم این کار را انجام دهیم. ولی همین الآن که این طرح اجرانشده داخل بیمارستان‌ها یا کلینیک‌ها یا حتی کلاس‌های علوم پایه می‌بینیم که تعداد واقعاً به‌شدت زیاد است و آن کیفیت تحصیلی، خیلی پایین آمده است. لطفاً دراین‌باره هم توضیح بفرمایید.

ما الآن هنوز بحران کرونا را تمام نکرده‌ایم. دانشجوهایی که در بخش‌هایمان باید آموزش می‌دیدند، این‌ها بالاخره به مشکل برخورده‌اند و ما واقعاً نگرانیم که این گروهی که الآن دارند فارغ‌التحصیل می‌شوند، چه می‌کنند … داریم فکر می‌کنیم که چطوری می‌توانیم این‌ها را بالاخره یک نوع توانمندی‌هایی برایشان به وجود بیاوریم.

من موافقم که بخش مهمی از آموزش پزشکی نوین باید سرپایی باشد. ما بیمارستانی را باید حداقل برسانیم، ولی بعضی‌ها اینجا نکته‌ای که غلط متوجه می‌شوند این است که خیال می‌کنند آموزش پزشکی سرپایی ارزان است. آموزش پزشکی سرپایی اتفاقاً گران است. به خاطر اینکه شما باید درواقع هم مریض را راضی کنی که این دانشجو بالای سر او برود. هم تعداد مریضی که می‌بینی کاهش پیدا می‌کند. هم باید مراقب کیفیت خدمات باشی، همه این‌ها این مسئله را گران‌تر می‌کند؛ همه هم نمی‌توانند آموزش دهند و در خصوص افزایش ظرفیت هیئت‌علمی هم باید توجه کرد که اینکه می‌گویند ما الآن به فرض شصت هزارتا متخصص داریم، این‌ها همه استاد بشوند. اینطور نیست. ما تازه در خود اساتید دانشگاه، اساتید خوب کم داریم، خیلی از اساتید بیشتر بدرد تحقیق می‌خورند یا بدرد مثلاً عمل جراحی یا …، آموزش کار آسانی نیست.

بله ما باید نظام آموزشی‌مان را ببریم به سمت سرپایی اما این کار هزینه می‌برد و بخشی از اینکه این اتفاق رخ نمی‌دهد هم به خاطر هزینه‌اش است‌ ولی ما باید این هزینه را متحمل شویم. تا بتوانیم یک تحولی در آموزش پزشکی‌مان به وجود آوریم.

بحث هزینه‌ها و توانایی‌ها و امکانات و اساتید را هم حتی کنار بگذاریم، بعضی جاها واقعاً حتی تعداد مریض هم برای آموزش پزشکی کفاف نمی‌دهد.

بله می‌شود در بعضی از مطب‌ها هم آموزش پزشکی را برد. شدنی است. ولی نه هر مطبی. بعد چه کسی هزینه‌اش را می‌خواهد بدهد؟ آن مطبی که می‌شود مطب آموزشی، مریض‌هایش ممکن است افت بکند.  همه این‌ها را باید ببینیم تا بعد بگوییم که ما می‌توانیم ظرفیت آموزشمان را زیاد بکنیم.

و معمولاً اشکال کار این است که ما یک تصمیمی می‌گیریم اما به الزاماتش توجه نمی‌کنیم.

پیرو صحبت قبلی که داشتیم، بحث هزینه‌ها و توانایی‌ها و امکانات و اساتید را حتی کنار بگذاریم، بعضی جاها واقعاً حتی تعداد مریض هم برای آموزش پزشکی کفاف نمی‌دهد برای بچه‌ها. یعنی مثلاً در بعضی استان‌های مرزی یا استان‌های کوچک‌تر تعداد بیماری که مثلاً در بخش داخلی است، تعداد بیماری که فرضاً در بخش گوارش است، تعداد بیماری که در بخش نفرو است، بسیار پایین است و اصلاً بخش برای آموزش ترن اور(turn over) آن‌چنانی ندارد.

این یک نکته، باز بیمارستان‌های مرکزی، شهرهایی مثل تهران، مشهد، باز آنجا یک مریض که می‌آید فلو با او آموزش ببیند، رزیدنت با او آموزش ببیند، اینترن با او آموزش ببیند، اصلاً ملقمه ای شده در بیمارستان‌های آموزشی‌مان که حتی با تعداد بیمار هم به مشکل خورده‌اند با این حجم از دانشجو که فعلاً در بیمارستان‌هاست؛ بماند که این افزایش بخواهد دو برابر شود.

 

  1. در مورد سهمیه‌ها هم نظرتان را بفرمایید.

سهمیه‌ها واقعاً یک معضلی است در پذیرش، به خاطر اینکه این مثل وصله‌پینه شده است. این وصله‌پینه این‌طور بوده که بالاخره ما در یک‌زمانی، سهمیه‌های معقولی داشتیم.

مثلا اینجوری بحث می‌شده است که دانش آموزی که در شهر های بزرگ درس می‌خواند، امکانات بیشتری در اختیارش است نسبت به دانش آموزی که در شهرهای کوچک درس می‌خواند، در نتیجه ما بیاییم در واقع مصلحت اندیشی کنیم و آن دانش آموزی که در شهرهای کوچک درس  خوانده با یک تراز کمتری نسبت به آن کسی که در شهرهای بزرگ درس خوانده قبول شود. یا مثلا در بحث خانواده شهدا که دیگر این ها واقعا تعداد سهمیه هایمان هم خیلی کم شده است. دیگر از این سهمیه هم کمتر استفاده می‌شود‌. الان بیشتر سهمیه های مناطق محروم و سهمیه خانم ها مطرح است

بالاخره من هم با سازمان‌دهی موافقم. الآن جز دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی هم هست که این سهمیه‌ها ساماندهی شود. و یک حساب‌وکتاب دقیق‌تری در آن بیاید. ما اگر این کار را نکنیم، این سردرگمی به‌اصطلاح وحشتناک خواهد بود. حالا چند تا کارنامه را هم در فضای مجازی پخش کردند. یکی از دوستان هم کامنت داده که درصدها را ببینید. بله بالاخره بعضی از این سهمیه‌ها باید تجدیدنظر شود. و ما هم با آن موافق هستیم.

  1. آیا با تصویب این طرح مهاجرت دانشجویان پزشکی بیشتر نمی­شود؟ ما نیرو تربیت می‌کنیم، پزشک متخصص، بعد شرایط معیشتی و چیزهای دیگر باعث می‌شود که درواقع این دانش‌آموختگان به دنبال مهاجرت به خارج از کشور باشند بر اساس آماری هم که خود وزارت بهداشت اعلام کرده سه هزار پزشک در چند ماه اخیر مهاجرت کردند. آیا وقتی‌که این‌چنین طرحی اجرا شود، انگیزه این‌ها برای مهاجرت بیشتر نمی‌شود؟

ما با بحران مهاجرت دانشجویان روبه‌رو هستیم. بعد بیاییم جایگاه‌های شغلی را هم محدود بکنیم و امید به آینده را هم از بین ببریم، خب خودمان داریم هل می‌دهیم که افراد بروند. ما باید حتماً در هر طرحی در مورد پزشکی، داروسازی، دندانپزشکی، پرستاری، همه‌ رشته‌هایی که به‌نوعی با مراقبت مستقیم از بیمار سروکار دارند، همه‌ این مجموعه را باهم ببینیم، یک جزئی از آن ظرفیت پذیرش است. ما نمی‌توانیم بگوییم ما کاری به بقیه اجزا نداریم هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد و ما فقط می‌خواهیم ظرفیت را زیاد بکنیم. این بالاخره ما را به بیراهه خواهد برد و حتماً به نتیجه کافی ما را نخواهد رساند؛ بلکه ما را از مسیرمان بیرون خواهد کرد.

  1. به‌عنوان جمع‌بندی نظرتان را در مورد این طرح بفرمایید و چه پیشنهادی به دانشجوها دارید در مورد این طرح و ما چگونه مطالبه گری کنیم و دنبال این طرح مطالبه گری باشیم یا خیر؟

همان‌طور که عرض کردم، ما به موضوعات پیچیده، ساده نگاه نکنیم. هدف‌گذاری‌مان هم بهبود سلامت مردم باشد نه اینکه یک شاخص فرآیندی مثل تعداد پزشک به جمعیت را بخواهیم درست کنیم. ما باید ببینیم چه می‌خواهیم؟ آن چیز را این قرار دهیم که سلامت مردم بهبود پیدا کند.

طرح با این وضعیتی که پیشنهادشده و من در بعضی از اظهارات برخی از نمایندگان محترم و گروه‌ها شنیدم، هنوز خیلی نپخته هست. خیلی تلسکوپی به موضوع نگاه شده. خیلی باید رویش بیشتر کار شود‌. و اگر کار نپخته‌ای انجام دهیم، باعث پیچیده‌تر شدن مشکل خواهد شد.

مشاهده خبرها و اطلاعیه های بیشتر:

سوال یا درخواست دارید؟

واحد بسیج دانشگاه علوم پزشکی شیراز آماده پاسخگویی به سوالات شماست.