این کتاب به قلم نادر ابراهیمی- از داستان نویسان مطرح معاصر- است، در فروردین ۱۳۶۵، که با حضور درخرمشهر، جزیره مجنون و … با روحیات و خواسته هاى رزمندگان ایرانى همراه مىشود و شگفت زده و مبهوت به دنیاى صمیمى و پر ازصفا و اخلاص آنان قدم مىگذارد و افکار روشنفکرى (شبه روشنفکرى) را در مقابل آرمانهاى رزمندگان، حقیر و پست مى شمارد و ار زبونى و اختگى شبه روشنفکران شکایت مىکند.
در برشی از این کتاب میخوانیم: «این، به اعتقاد خالص و صادقانه من، عظیمترین، مومنانهترین، دلاورانه ترین، ایرانیترین و نیز سالمترین جنگی است که ملت ما از آغاز تاریخ خود تاکنون داشته است. از آغاز تاریخ یعنی از زمانی که ملتی یا سرزمینی به نام ایران یا نامی نزدیک به آن و یا حتی اقوامی به نام پارس و ماد در این سرزمین زیستهاند و تا آنجا که میتوان خاطره محوی از آن را در اسناد و مدارک تاریخی یافت از زمان دولت ایلام و هجوم آریاهای سرمازده به این خاک …
ما، از نبردهای اسطورهای و افسانهای که بگذریم بدون شک سه نوع جنگ داشتهایم و نه بیشتر. نخست جنگهای تجاوزکارانه – ستمگرانه یا امپریالیستی که به اراده شاهان و شاهزادگان بوده کمترین ارزش و اعتبار انسانی نداشته و توده مردم، عقلا و منطقا خواهان و دوستدار چنین جنگهایی نبودهاند.
دوم جنگهای داخلی که شاهکها، امیرکها، راهزنان صاحب قشون و زمینداران بزرگ با یکدیگر داشتهاند و در جملگی آنها خون هموطنان رنجیده ما بر خاک می ریخته است به نظر حرص و بیشتر خواهی حکام محلی و فرمانروایان.
سوم جنگهای تدافعی در مقابل مهاجمان و تجاوزکاران که متاسفانه غالبا با شکست و سرافکندگی همراه بوده و با تجزیه ایران و تکه پاره شدن وطن تاریخی ما قرین، که اگر به پیروزی هم میرسیده باز از اساس، جنگ حکومتها با حکومتها بوده نه جنگ ایمان و اراده و انتخاب..
در حقیقت اگر از چند جنگ دریایی و دلاورانه میرمهنای دغابی و همرزمانش با اجانب، چند نبرد جانبازانه و غمناک عباس میرزای غیرتمند و نهایتا از نخستین جنگهای رهایی بخش آقا محمدخان قاجار که گفته بود من از سرزمین اُروس چیزی نمیخواهم فقط ایران را میخواهم. بگذریم، جنگ کنونی، نخستین جنگ آزادیخواهانه، داوطلبانه و معنوی ملت ما در تمام تاریخ حیات این ملت است و شکل تازهای از جنگهای استقلال و اعتقاد در سراسر جهان.
این جنگ قبل از هر چیز یک نکته بسیار بنیادی از یاد رفته را به یاد همه ما آورد. و آن اینکه ما ملتی ترسو، بزدل، توسری خور، تریاکی، تسلیم و بیحمیت نیستیم و سپس این نکته را که ایمان، انگیزه و اسلحه عظیم و خطیری است برای تهی دستان و غیرتمندانه جنگیدن و پیروز شدن…
من به خاطر غرور و افتخاری که از این رزم بزرگ احساس میکنم این کتاب بسیار کوچک را به رزمندگان دلاور میهن مقدسم به مومنترین مردان جهان امروز بچههای سپاه پاسداران، به خصوص کلیج و حاتمی کیا، دو تن از همسفران خوبم در جبهههای جنوب پیشکش میکنم.»